Sunday, December 20, 2009

A short autobioraphy

I was born in Boston, Massachusetts on 19 Jan 1979. My parents are Persian (Iranian) and at '79, my father was the professor assistant of endocrinology at TUFTS. Just 3 weeks after my birth, Iran revolution has been took place. Therefore, a few month later, my parent came back to Iran to help revolutionists make a better country. Actually I was with them.
I grew up in Tehran, went to school, bombing with Saddam in Iraq-Iran war (1980-1989), went to high school, apply for medical school at Shaheed Beheshti University of Medical Sciences (SBMU), married, became a general physician, received a gift from God as a daughter, and after all, decided to back to my birth city, Boston.
It took me 2 years to prove I was born in United States and got my American passport.
Then, because of Iran lows, I wen to army duty – of course as a doctor – for 1 year and 4 months.
Now, in December of 2009, I am back to Boston, and I can celebrate my birthday in my home town after 30 years.
“The world is a fine place and worth fighting for -Ernest Hemingway”
-Tohid Azizi,
21 December, 2009

Translation in Persian:


من در 29 دی 1357 در شهر بوستون ایالت ماساچوست آمریکا به دنیا آمدم. پدر و مادر من ایرانی هستند و در آن زمان، پدر من استادیار دانشگاه تافتس در رشته­ی غدد درون­ریز (آندوکرینولوژی) بود. 3 هفته پس از تولد من انقلاب ایران به پیروزی رسد. بنا بر این، پدر و مادرم چند ماه بعد به ایران برگشتند تا به کمک مردم انقلابی در توسعه کشور سهمی داشته باشند. پر واضح است که من نیز با آن‌ها به ایران برگشتم.
من در تهران بزرگ شدم، به دبستان (دبستان نیکان) رفتم، هنگام که صدام تهران را بمباران می­کرد زیر پله­های خانه می­لرزیدم، به دبیرستان رفتم، در کنکور برای رشته پزشکی شرکت کردم و در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی قبول شدم، با بهترین همکلاسیم در دانشگاه ازذواج کردم، پزشکی را تمام کردم. خداوند دختری به من و همسرم هدیه کرد. سپس تصمیم گرفتم به بوستون برگردم.
تقریباً 2 سال طول کشید تا بتوانم ثابت کنم متولد آمریکا هستم و پاسپورت آمریکایی بگیرم.
بعد، مجبور بودم به خدمت سربازی بروم ـ البته به عنوان پزشک ـ و یک سال و 4 ماه در ارتش ایران بودم.
حالا، در دسامبر 2009، به بوستون برگشته ام و می­توانم بعد از 30 سال جشن تولدم را در زادگاهم برپا کنم.
“زندگی خیلی­ها هم راحت نیست، اما ارزشش رو داره!”
- توحید عزیزی
30 آذر 88، 21 دسامبر 2009

No comments:

Post a Comment